RSS
  • صفحه ی نخست
  • ایمیل مدیر
  • تماس با ما
  • انجمن
  • پروفایل
  • عناوین مطالب
  • آرشیو
  • ثبت نام
  • ورود به سایت
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
درباره وب سايت
الهم عجل لولیک الفرج
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لينك دوستان
مامنتظرمنتقم فاطمه هستيم
شوری سنج اب اکواریوم
کمربند چاقویی مخفی
ارسال لینک
نویسندگان
احمدسلیمانی فر []
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 35
بازدید کل : 19876
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1



اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان

ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

كد عكس تصادفی


جدیدترین قالبهای وبلاگ


جدیدترین کدهای نوحه برای وبلاگ

کد ثانيه شمار

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس

دلایل شهرت امام هشتم به "رضا" و مروری بر زندگی آن بزرگوار
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر

امام رضا(ع) همچون پدران خود از شخصیتی ملکوتی و محبوبیتی فراگیر برخوردار بود و همین امر نیز موجب خشم و وحشت دشمنان و عامل اجرای توطئه‌های بسیار بر ضد ایشان بود که در نهایت به شهادت آن حضرت منجر شد.



ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به "رضا" امام هشتم از ائمه اثنی عشر (ع) و دهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) است .
کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (ع) نیز ملقب به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان نیز "رضا" است.

القاب آن حضرت عبارت است از رضا، صابر ، رضی و وفی که مشهورترین آنها رضاست . در فصول المهمة نیز مشابه این مطلب آمده با این تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی ، زکی و ولی یاد شده است .
در مورد اعطای لقب رضا به امام هشتم آمده است : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود و نیز گفته اند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفته اند چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفته اند .

تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع)
پس از قتل امین اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت . در یمن، کوفه، بصره، بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
فضل و مأمون با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 قمری بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا" ع") را به خراسان ببرند.
در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج شود.

حدیث سلسلة الذهب
مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان اطراف آن حضرت اجتمع کرده و از ایشان خواستند حدیثی برایشان نقل کنند .
حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که « کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و باروی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند.
این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسلة الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.

مناظره های امام
در آن زمان فرقه های مختلف گسترش یافته و سؤالات بسیاری از دستگاه خلافت وجود داشت، مأمون برای رفع ضعف دستگاه خلافت در این زمینه، مناظره هایی با حضور امام هشتم تشکیل می داد .
نظر دیگری هم در مورد برگزاری این جلسات مناظره وجود دارد و آن اینکه حاکم عباسی قصد داشت فکر و ذهن مردم را به این نشستها معطوف و بی کفایتی و بی لیاقتی خود را پوشیده بدارد.
از طرف دیگر چون محبوبیت امام بی نهایت و رو به افزایش بود مأمون انتظار داشت امام به شایستگی در مناظرات ظاهر نشده و از شأن و مقام آن حضرت در میان مردم کاسته شود، غافل از اینکه امام رضا فرزند بزرگانی چون امیرالمومنین علی(ع) و امام محمد باقر(ع) است.
از دیگر کارشکنیهای مأمون برای لطمه به محبوبیت و مقبولیت امام برهم زدن نماز عید فطر بود . مأمون در هر موقعیت و مناسبتی سعی می کرد اوضاع را به گونه ای پیش ببرد که لطمه ای به امام وارد کند اما همیشه امور برعکس انتظار او پیش می رفت و شرایط به نفع امام و به ضرر وی می شد .
در جریان نماز عید فطر، مأمون که به بهانه کسالت، اقامه نماز را به امام رضا(ع) واگذار کرده بود، وقتی از خبر استقبال و ازدحام چشمگیر مردم مطلع شد پیش از آن که امام به مصلا برسد پیکی نزد امام فرستاد و از او خواست بیش از این به خاطر او متحمل زحمت نشود و اقامه نماز را به شخص دیگری واگذار کند.
امام رضا نیز بی آن که مخالفتی نشان دهد از همان راه بازگشت و مردم نیز چون مشاهده کردند حضرت نماز نخوانده مراجعت کرد، آنها هم بی آن که نماز به جای آورند به خانه های خود بازگشتند.

شهادت
با وجود همه محدودیتهایی که برای امام گذاشته می شود و تلاشی که افراد مأمون می کنند تا ارتباط امام رضا(ع) با مردم کم و بواسطه برگزاری مناظره هایی نیز برای کم شدن از محبوبیت امام ناکام می مانند، در نهایت تنها کاری که به ذهنشان می رسد به شهادت رساندن امام با زهر کین، برای حفظ جایگاه خود است .



:: بازدید از این مطلب : 220
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 15 بهمن 1389 | نظرات ()
حيات اجتماعى امام رضا عليه السّلام
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر

دوران حيات و امامت امام هشتم اوج گيرى گرايش مردم به اهل بيت و دوران گسترش پايگاههاى مردمى اين خاندان است.
چنان كه مى دانيم امام از پايگاه مردمى شايسته اى برخوردار بود و �در همان شهر كه مأمون با زور حكومت مى كرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حكم مى راند... نشانه ها و شواهد تاريخى ثابت مى كند كه (در اين دوران) پايگاه مردمى مكتب على عليه السّلام از جهت علمى و اجتماعى تا حدّى بسيار رشد كرده و گسترش يافته بود. در آن مرحله بود كه امام عليه السّلام مسئوليت رهبرى را به عهده گرفت.�
گرچه كه در دوران امامت امام رضا عليه السّلام دو مرحله فعاليّت در سالهاى خلافت هارون و سالهاى خلافت مأمون را مى توان از يكديگر جدا كرد و براى هر يك از اين دو مرحله ويژگيهايى متمايز از ديگرى يافت، اما اگر به ويژگى عمومى اين دوران بنگريم، خواهيم ديد �هنگامى كه نوبت به امام هشتم عليه السّلام مى رسد... دوران، دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه است و شيعه در همه جا گسترده اند و امكانات بسيار زياد است كه منتهى مى شود به مسأله ولايتعهدى . البته در دوران هارون، امام هشتم در نهايت تقيّه زندگى مى كردند. يعنى كوشش و تلاش را داشتند، حركت را داشتند، تماس را داشتند، منتهى با پوشش كامل... مثلاً دعبل خزاعى كه درباره امام هشتم در دوران ولايتعهدى آن طور حرف مى زند دفعتاً از زير سنگ بيرون نيامده بود. جامعه اى كه دعبل خزاعى مى پرورد يا ابراهيم بن عبّاس را كه جزو مدّاحان على بن موسى الرضاست، يا ديگران و ديگران را، اين جامعه بايستى در فرهنگ ارادت به خاندان پيغمبر سابقه داشته باشد. چنين نيست كه دفعتاً و بدون سابقه قبلى در مدينه و در خراسان و در رى و در مناطق گوناگون ولايتعهدى على بن موسى الرضا عليه السّلام را جشن بگيرند. اما قبلاً چنين سابقه اى نداشته باشد. آنچه در دوران على بن موسى الرضا عليه السّلام يعنى ولايتعهدى پيش آمد نشان دهنده اين است كه وضع علاقه مردم و جوشش محبّتهاى آنان نسبت به اهل بيت در دوران امام رضا عليه السّلام خيلى بالا بوده است. به هر حال بعد هم كه اختلاف امين و مأمون پيش آمد و جنگ و جدال بين خراسان و بغداد، پنج سال طول كشيد همه اينها موجب شد كه على بن موسى الرضا عليه السّلام بتوانند كار وسيعى بكنند كه اوج آن به مسأله ولايتعهدى منتهى شد.�
حقيقت آن است كه در اين دوران، بدى اوضاع ميان امين و مأمون به امام كمك كرد تا بار سنگين رسالت خويش را بر دوش كشد، بر تلاشهاى خود بيفزايد، و فعاليتهاى خود را دوچندان كند، چه در اين زمان زمينه آن فراهم گشت كه شيعيان با او تماس گيرند و از رهنمودهاى او بهره جويند، و همين امر در كنار برخوردار بودن امام از ويژگيهاى منحصر به فرد و رفتار آرمانى كه در پيش گرفته بود سرانجام به تحكيم پايگاه و گسترش نفوذ امام در سرزمينهاى مختلف حكومت اسلامى انجاميد. او خود يك بار زمانى كه درباره ولايتعهدى سخن مى گويد، به مأمون چنين اظهار مى دارد: �اين مسأله كه بدان وارد شده ام هيچ چيز بر آن نعمتى كه داشته ام نيفزوده است. من پيش از اين در مدينه بودم و از همان جا نامه ها و فرمانهايم در شرق و غرب اجرا مى شد و گاه نيز بر الاغ خود مى نشستم و از كوچه هاى مدينه مى گذشتم، در حالى كه در اين شهر عزيزتر از من كسى نبود.� در اين جا بسنده است سخن ابن مونسـدشمن امامـرا بياوريم كه به مأمون مى گويد: اى اميرمؤمنان، اين كه اكنون در كنار توست بتى است كه به جاى خدا پرستش مى شود.
در چنين شرايطى و پس از آن كه حضرت رضا عليه السّلام بعد از پدر مسئوليت رهبرى و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سير و گشت پرداخت و نخستين مسافرت را از مدينه به بصره آغاز فرمود، تا بتواند به طور مستقيم با پايگاههاى مردمى خود ديدار كند و درباره همه كارها به گفتگو بپردازد. عادت او چنين بود كه پيش از آن كه به منطقه اى حركت كند، نماينده اى به آن ديار گسيل مى داشت تا مردم را از ورود خويش آگاه كند تا وقتى وارد شهر مى شود مردم آماده استقبال و ديدار او باشند. سپس با گروههاى بسيار بزرگ مردم اجتماع برپا مى كرد و درباره امامت و رهبرى خود با آنان گفتگو مى فرمود. آنگاه از آنان مى خواست تا از او پرسش كنند تا پاسخ آنان را در زمينه هاى گوناگون معارف اسلامى بدهد. سپس مى خواست كه با دانشمندان علم كلام و اهل بحث و سخنگويان، همچنين با دانشمندان غيرمسلمان ملاقات كند تا در همه باب مناقشه به عمل آورند و با او به بحث و مناظره پردازند.
پدران حضرت رضا عليه السّلام به همه اين فعاليتهاى آشكار مبادرت نمى كردند. آنان شخصاً به مسافرت نمى رفتند تا بتوانند مستقيم و آشكار با پايگاههاى مردمى خود تماس حاصل كنند. اما در دوران امام رضا عليه السّلام اين مسأله امرى طبيعى بود، چرا كه پايگاههاى مردمى بسيار شده و نفوذ مكتب امام على عليه السّلام از نظر روحى و فكرى و اجتماعى در دل مسلمانان كه با امام آگاهانه هميارى مى كردند افزايش يافته بود...
پس از آن كه امام مسئوليت امامت را به عهده گرفت همه توانايى خود را در آن دوره، در توسعه دادن پايگاههاى مردمى خود صرف كرد اما رشد و گسترش آن پايگاهها و همدلى آنان با كار امام به اين معنى نبود كه او زمام كارها را به دست گرفته باشد. با وجود همه آن پيشرفتها و افزايش پايگاههاى مردمى ، امام بخوبى مى دانست و اوضاع و احوال اجتماعى نشان مى داد كه جنبش امام عليه السّلام در حدّى نيست كه حكومت را در دست گيرد، زيرا با پايگاههاى گسترده اى كه حضرت داشت، گرچه از او حمايت و پشتيبانى مى كردند، امّا نظير اين پايگاهها به اين درد نمى خورد كه پايه حكومت امام عليه السّلام گردد. چه، پيوند آن با امام پيوند فكرى پيچيده و عمومى بود و از قهرمانى عاطفى نشانى داشت. اين همان احساسهاى آتشين بود كه روزگارى پايه و اساسى بود كه بنى عبّاس بر آن تكيه كردند و براى رسيدن به حكومت بر امواج آن عواطف سوار شدند. اما طبيعت آن پايگاهها و مانندهاى آن به درد آن نمى خورد كه راه را براى حكومت او و در دست گرفتن قدرت سياسيش هموار سازد.
از اين روى مى بيينم كه بيشتر قيامهايى كه مسلمانان و پيروان با اخلاص، با نظريه امام على عليه السّلام برپا كردند، در تناقضها و اختلافهاى داخلى نابود مى شد و يا غالباً انشعاب مى كردند و از يكديگر جدا مى شدند و احياناً با يكديگر در جنگ و ستيز بودند. علت اين امر بسى ساده بود. با اين توضيح كه همه پايگاهها از نظريه امامان آگاه نبودند و اوضاع اجتماعى و موضوعى را درك نمى كردند. بلكه قيامهايشان غالباً عاطفى و آتشين بود، نه آگاهانه و نضج يافته. پس طبيعتاً عواطف و احساسها نمى توانست بناى حقيقى اسلام قرار گيرد؛ چه، بناى حقيقى براساس آگاهى كامل از هدف استوار است.
امام رضا عليه السّلام در اين مرحله خود را آماده آن مى كرد تا مهار حكومت را به دست گيرد، اما با شكلى كه او خود مطرح كرده بود و خود مى خواست نه در شكلى كه مأمون اراده مى كرد و در آن شكل ولايتعهدى را به او عرضه داشت و او آن را ردّ كرد و نخواست.
اين تصويرى است از دوران امام كه مى تواند در تفسير دو رخداد مهمّ يعنى مسأله ولايتعهدى و نيز مسأله پيشنهاد خلافت به امام از سوى مأمون ما را راهگشا باشد. به تعبيرى ديگر، مى توان گفت تنشهاى موجود در آن زمان هنوز باقيمانده هايى از طوفانى بود كه از چند دهه قبل عليه حكومت اموى و از سوى دو خاندان مهمّ علوى و عبّاسى برپا شده بود. در ميان چنين طوفانى بود كه قدرت طلبان خاندان عبّاسى بر اسبهاى لجام گسيخته خود مى نشستند و هرگونه كه مى خواستند به سوى هدف خودـو با اين ديدگاه كه هدف وسيله را توجيه مى كندـمى راندند و گاه هم در اين هياهو و در غياب ديده هاى مردم خنجرى هم از پشت به خاندان علوى مى زدند و پس از آن ميوه اى را كه در دست مجروح اين خاندان بود، به زور و به چنگال نيزه نيرنگ درمى ربودند.
خاندان عبّاسى از سويى از نام �آل محمّد� سوءاستفاده مى كرد، چندان كه گاه به خاطر نزديكى طرز كار يا تبليغاتشان با آل على ، در مناطق دور از حجاز اين گونه وانمود مى كردند كه همان خط آل على هستند. حتّى لباس سياه بر تن مى كردند و مى گفتند: اين پوشش سياه لباس ماتم شهيدان كربلا و زيد و يحيى است، و عدّه اى حتّى از سرانشان، خيال مى كردند كه دارند براى آل على كار مى كنند.
از سويى ديگر نيز همين خلفاى خاندان عبّاسى از همان روزهاى نخست سلطه خود كاملاً ميزان نفوذ علويان را مى دانستند و از آن بيم داشتند. سختگيريهايى كه از همان دوران آغازين حكومت عبّاسى عليه بنى الحسن به عمل آمد، گواهى بر اين ترس و وحشت عبّاسيان از اهل بيت و علاقه مردم به آنان است. گواهى ديگر آن كه آورده اند: منصور هنگامى كه به جنگ با محمّد بن عبدالله و برادرش ابراهيمـاز علويانـمشغول بود شبها را نمى خوابيد، حتى در همين زمان دو كنيز براى او آوردند كه آنها را ردّ كرد و گفت: �امروز روز زنان نيست و مرا با آنان كارى نه، تا آن زمان كه بدانم سر ابراهيم از آنِ من و يا سرِ من از آنِ ابراهيم مى شود. او در همين جنگها پنجاه روز جامه از تن نكند و از فزونى اندوه نمى توانست درست سخن خود را پى گيرد.�
اين نگرانى در دوران پس از منصور نيز ادامه يافت و نگرانى مهدى و هارون عبّاسى بيش از منصور بود، چندان كه در همين دوران امام كاظم عليه السّلام آن زندانهاى سخت خود را گذراند. پس از اين دو، نوبت به مأمون رسيد. در دوران مأمون مسأله دشوارتر و بزرگتر و مشكل آفرين تر بود. چه، شورشها و فتنه هاى فراوانى سرتاسر ولايتها و شهرهاى بزرگ اسلامى را دربرگرفته بود تا جايى كه مأمون نمى دانست چگونه آغاز كند و چه سان به حلّ مسأله بپردازد. او مى ديد و از اين رنج مى برد كه سرنوشتش و سرنوشت خلافتش در معرض تندبادهايى قرار گرفته كه از هر سو بر آن مى تازد.
مأمون در كنار اين ترس و نگرانى از هوشى سرشار، فهمى قوى ، درايتى بى سابقه، شجاعتى كم نظير و جدّيتى راهگشا بهره مند بود و اينها همه در كنار هم، او را بدان رهنمون گشت كه ابتكارى تازه بر روى صحنه آورد و امام هشتم را با تجربه اى بزرگ روياروى سازد و مسأله ولايتعهدى را پيش آورد، هر چند در اين زمينه نيز، تدبير امام عليه السّلام او را ناكام ساخت



:: بازدید از این مطلب : 229
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
پیامک(اس ام اس) شهادت امام رضا(ع)
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر

با نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشك به بارگاه او پل بزنید
فرمود كه هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید
*******
من كیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج
بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج
*******
بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم
همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم
چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم
*******
امروز که سر بر حرمت می آیم
انگار تمام عشق کامل شده است
ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند
دل کندن از این ضریح مشکل شده است
*******
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
*******
زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی ؟
بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی ؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی

السلام علیک یا امام الرئوف!
سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.
امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
*******
سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.
*******
سلام بر تو ای عصمت هشتم! کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند.
*******
ای امام الرئوف! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم.



:: بازدید از این مطلب : 217
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
امام رضاعلیه السلام و تربیت فرزند
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر


1- تدریجى بودن تربیت

الف) انتخاب همسر صالح و شایسته

ب) رعایت آداب ازدواج

ج) مراقبتهاى ایام باردارى

2- اولین گام

3- نامگذارى

4- مراقبت از كودك

5- كودك و سلامتى

6- صحبت‏ با كودك

7- محبت

8- احترام

9- تشویق

10- نظارت والدین

الف) قبل از سفر

ب) بعد از سفر

11- خود اتكایى

12- پرورش بعد عقلانى

تربیت،عبارت است از شكوفا سازى استعدادها و جهت دهى آن به سوى كمال مطلوب. تربیت ضرورى‏ ترین نیاز انسان در زندگى است. انسان بدون تربیت صحیح ره به جایى نمى‏برد، نه از باغ زندگى خویش میوه شیرین ‏مى‏چیند و نه كام انسانهاى دیگر را از ثمرات درخت وجود خود شیرین مى‏كند؛ و بالاتر آن كه نه به درك معناى انسانیت نایل مى‏آید و نه به فتح قله‏هاى ‏رفیع انسانیت دست مى‏یازد. بدین جهت تربیت عالیترین هدف پیامبران و اساسى‏ ترین‏ پیام كتب و اولین و ضرورى‏ ترین وظیفه والدین است. ضرورت و اهمیت تربیت، والدین را بر آن مى‏دارد كه به این مسوولیت ‏بزرگ ارجى دو چندان نهند؛ براى‏ ایفاى درست آن خود را به صلاح و آگاهى از روش و فنون تربیت مجهز بسازند و با الگو گرفتن از مربیان موفق در انجام دادن این وظیفه مهم بكوشند. بى ‏شك معصومان علیهم السلام موفق‏ ترین مربیان و سیره قولى و عملى آنها مطمئن ‏ترین الگو براى والدین در امر ظریف و پرپیچ و خم تربیت است. این ‏مقاله بر آن است تا نكاتى از سیره تربیتى امام رضا(ع) در تربیت فرزند را یادآورى كند و گامى، هر چند ناچیز، در ترویج معارف اهل ‏بیت ‏بردارد.

سیره تربیتى امام رضا(ع)، با توجه به سفر آن حضرت به خراسان و دورى از كانون ‏خانواده و نیز تك فرزندى چنانكه برخى از بزرگان  قایلند بسیار قابل ‏توجه است؛ چرا كه تربیت فرزند یگانه آن هم از راه دور شیوه‏اى خاص مى‏طلبد.

1- تدریجى بودن تربیت

تربیت جریانى مستمر و فعالیتى تدریجى است كه نه مرزمى‏شناسد و نه زمان و مكان؛ بلكه به درازاى عمر است و به پهناى ابعاد وجودى عالم اكبر، یعنى انسان. درخت تربیت زود ثمر نمى‏دهد و نباید انتظارداشت ‏یك شبه یا چند ماهه در امر ظریف و پیچیده تربیت معجزه انجام گیرد؛ بلكه ‏باید از سالها قبل از تولد زمینه تربیت صحیح را فراهم كرد و بعد از تولد، به تدریج‏ با صبر و حوصله، به انجام آن پرداخت. در سیره ائمه اطهار علیهم السلام ‏و دیدگاههاى آنان مسایلى چون انتخاب همسر شایسته، لزوم رعایت آداب ازدواج، توجه به مواقع و شرایط انعقاد نطفه، مراقبتهاى ایام باردارى و ... حكایت ازاین نكته مهم دارد.

الف) انتخاب همسر صالح و شایسته

صفوان بن ‏یحیى از امام ‏رضا(ع) نقل كرده است كه فرمود: هیچ سودى براى مرد بهتر از همسر صالح، كه‏ هنگام دیدن وى شوهر خوشحال شود و در غیاب شوهر نگهدار خود و اموالش باشد، نیست. همچنانكه زن باید صالح و شایسته باشد، مرد نیز باید شایسته باشد. نیکی والدین است كه به كمك دخترانشان، شوهران شایسته و صالحى براى آنان‏انتخاب كنند. حسین بن ‏بشار واسطى مى‏گوید: خدمت امام رضا(ع) نامه نوشتم كه یكى ‏از بستگانم از دخترم خواستگارى كرده است، ولى مرد بد اخلاقى است. [آیا صلاح ‏هست كه دخترم را به ازدواج او در آورم؟] حضرت فرمود: اگر بداخلاق است، دخترت ‏را به ازدواج او در نیاور.

ب) رعایت آداب ازدواج

بعد از انتخاب همسر شایسته، در طلیعه ازدواج  باید مهمترین هدف ازدواج، كه همان تربیت فرزندان صالح است، مورد توجه باشد و یاد خداوند متعال میهمان قلبهاى پاك زن و مرد بوده و آنها باید، ضمن رعایت ‏سایر آداب نكاح، از خداوند فرزند سالم و صالح طلب كنند. در كتاب شریف فقه‏الرضا، كه به حضرت رضا(ع) منسوب است، در مورد اولین برخورد زن و مرد، خطاب ‏به شوهر، چنین آمده است: هنگامى كه زن به خانه تو وارد شد، پیشانى‏اش را بگیر؛ او را به طرف قبله‏ بنشان و بگو: «خداوندا، او را به امانت گرفته‏ام و با میثاق تو بر خود حلال ‏كرده‏ام؛ پروردگارا، از او فرزند با بركت و سالم روزى‏ام كن و شیطان را در نطفه‏ام شریك مساز و سهمى براى او قرار مده.»

ج) مراقبتهاى ایام باردارى

بعد از انعقاد نطفه، مراقبتهاى ایام باردارى بسیار مهم و ضرورى است. توجه به ‏وضعیت روانى همسر، گستراندن بستر آرامش در منزل و خارج آن و نیز تغذیه مناسب ‏و سالم از ضرورتهاى این دوره است. علاوه بر غذاى سالم و مقوى، استفاده از برخى میوه‏ها و خوراكیها مى‏تواند در آینده كودك و شخصیت و صفاتش مؤثر باشد، بدین جهت، معصومان علیهم السلام بهره ‏گیرى از برخى خوردنیها در ایام باردارى‏ توصیه كرده‏اند. محمد بن سنان از امام رضا(ع) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: «همسران باردارتان را كندر دهید؛ اگر حمل آنها پسر باشد، پاكیزه قلب ودانشمند و شجاع خواهد شد و اگر دختر باشد، خوش اخلاق و زیبا مى‏شود.»

ناگفته پیداست كه این نوع خوراكیها علت تامه پدید آمدن این صفات نیست و عوامل دیگر هم مؤثر است.

2- اولین گام

بعد از تولد، كودك قدم به جهانى نو مى‏گذارد. در اولین گام‏ باید آواى توحید را در گوش نوزاد زمزمه كرد، فضاى هستى‏اش را از نسیم خوش ‏توحید و بندگى عطرآگین ساخت و با افشاندن بذر توحید سرزمین وجودش را ازلاله‏هاى زیباى ذكر الهى سرشار كرد. امام رضا(ع) فرمود هنگام تولد فرزند درگوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویید.

3- نامگذارى

هر واژه‏اى حكایت از معنایى مى‏كند. زیبایى و زشت بودن واژه‏ها بستگى مستقیم به معناى آنها دارد. گرچه معنا امرى اعتبارى است و در نامگذارى چندان مورد توجه نیست؛ ولى هنگام به كاربردن آنها معانى نا خود آگاه تداعى مى‏شود. نام نیكو مایه سربلندى و افتخار و نام زشت‏ باعث ‏سرشكستگى و احیانا احساس حقارت است. زیرا نام تا پایان عمر با انسان همراه است و فرد همواره با آثار خوب و بدش مواجه است. ائمه طاهرین‏ علیهم السلام هم خود نامهاى نیكو براى فرزندانشان بر مى‏گزیدند و هم دیگران را بدین امر سفارش مى‏كردند. امام هشتم شیعیان نام نیكوى محمد را بر فرزند دلبندش نهاد و از تاثیر این نام نیكو چنین پرده برداشت: «خانه‏اى كه در آن ‏نام محمد باشد، روز و شبشان را با خیر و نیكى به پایان مى‏رسانند.»

4- مراقبت از كودك

نوزاد انسان گلى نو رسیده است كه به تدریج ‏به رشد و شكوفایى ‏مى‏رسد. به ثمر نشستن گل به مراقبت دائمى باغبان نیاز دارد. والدین، به ویژه ‏مادر، باغبانان دلسوز زندگى‏اند و گلهاى معطر زندگیشان به مراقبت همه جانبه ‏آنان نیاز دارد. مراقبت از سلامت جسمانى، تغذیه مناسب، تامین آرامش و سلامت ‏روانى و تامین نیازهاى عاطفى نوزاد در رشد جسمانى، عاطفى و تكامل معنوى‏اش‏ تاثیر بسزا دارد. به ویژه در نخستین روزهاى زندگى كه نوزاد، به خاطر بیگانگى با محیط جدید و ضعف و ناتوانى، به مراقبت و توجه افزونتر نیازمنداست.

حكیمه خواهر امام رضا(ع) گفته است: وقتى زمان وضع حمل خیزران، مادر حضرت جواد(ع)، رسید، حضرت رضا(ع) مرا صدا زد و فرمود: هنگام وضع حمل، پیش او حاضر باش و همراه او و قابله ‏درون اتاق برو. آنگاه حضرت چراغى در اتاق گذاشت و در آن را بست. هنگام وضع‏ حمل خیزران چراغ خاموش شد و او ناراحت گردید. در این وضیعت ‏بودیم كه حضرت ‏جواد(ع) به دنیا آمد در حالى كه بر روى او چیز نازكى مانند پارچه بود، نورش ‏تمام اتاق را روشن كرد و ما به آن نگاه مى‏كردیم. آنگاه او را در آغوش گرفتم و آن پرده را از او جدا كردم. در این هنگام امام ‏رضا(ع) آمد، در اتاق را باز كرد، جواد(ع) را گرفت، در گهواره گذاشت و به‏ من فرمود: «یا حكیمه الزمى مهده‏»؛ حكیمه مراقب گهواره‏اش باش ...

5- كودك و سلامتى

از ویژگیهاى دین اسلام تاكید بر پرورش همه ابعاد زندگى ‏انسان است. هر چند در تربیت اسلامى پرورش ابعاد معنوى هدف اصلى و نهایى‏است؛ اما دستیابى به آن هدف بزرگ در پرتو داشتن جسمى سالم و روانى با نشاط ‏امكان ‏پذیر است. در سیره تربیتى امام رضا(ع)، علاوه بر تاكید بر سایر ابعاد، به رعایت ‏بهداشت، تغذیه سالم و نیز عوامل غیر مادى مؤثر در سلامتى مانند صدقه ‏و عقیقه توجه خاص شده است. آن حضرت، در بخشى از مطالبى كه براى مامون نوشت، چنین نگاشت: عقیقه كردن براى پسر و دختر، نامگذارى، تراشیدن موهاى سر نوزاد در روز هفتم و معادل وزن موها طلا یا نقره صدقه دادن لازم است.

در سخن دیگرى به نقل از پیامبر اكرم(ص) فرمود: فرزندانتان را در روز هفتم‏ ختنه كنید؛ زیرا ختنه باعث پاكى بیشتر و رشد سریعتر آنان مى‏شود.

علاوه بر اینها، تغذیه سالم و مقوى فرزند مورد توجه حضرت بود. یحیى صنعانى ‏مى‏گوید: در منا  بر حضرت رضا(ع) وارد شدم، در حالى كه جواد(ع) در دامان ‏حضرت نشسته بود و حضرت به او موز مى‏داد.

6- صحبت‏ با كودك

قدرت درك كودك اندك است و توان فهم معانى كلمات را ندارد. در عین حال سخن گفتن با او نشانه توجه والدین به اوست. كودك این توجه را نوعى اظهار محبت و ابراز عاطفه مى‏داند و با تمام ضعف و نقصان، گاه با لبخند و زمانى با حركات دست و پا به آن پاسخ مى‏دهد. علاوه بر این، مشاهده چگونه سخن‏ گفتن والدین، به ویژه حركات لب، زمینه مساعدى براى آموزش سخن گفتن كودك پدید مى‏آورد.

كلیم بن عمران مى‏گوید: به امام رضا(ع) گفتم: از خدا بخواه به تو فرزندى دهد. حضرت فرمود: من صاحب یك فرزند مى‏شوم و او وارثم خواهد شد.

هنگامى كه امام جواد(ع) به دنیا آمد، حضرت رضا(ع) به اصحابش فرمود: فرزندى به دنیا آمد كه شبیه موسى بن عمران شكافنده دریاست و مانند عیسى‏ بن مریم مادرش پاك و مطهر است. راوى در ادامه مى‏گوید: و كان طول لیلته‏ یناغیه فى مهده؛ حضرت در تمام طول شب با او صحبت مى‏كرد.

7- محبت

محبت داروى شفابخش دردها، تسكین دهنده قلبهاست و بهترین راه حل ‏مشكلات و نا سازگاریهاى تربیتى است. محبت‏ بجا، در هر مكان و زمان و در هر مقطع و سن، وسیله‏اى كارآمد و مؤثر است. همگان، در هر سن و موقعیت، به عاطفه و محبت نیازمندند؛ اما كودكان، نوجوانان و جوانان بیش از دیگران تشنه جام زلال محبتند. رفتار نابجا وناقصشان را محبت اصلاح مى‏كند و ناسازگارى و پرخاشگرى نا بجایشان را داروى محبت ‏از میان مى‏برد. آرى، با محبت مى‏توان بسیارى از گره‏ها را گشود و راههاى‏ ناهموار را هموار كرد. امام رضا(ع) از این شیوه مؤثر تربیتى به شكلهاى ‏گوناگون بهره مى‏گرفت. گاهى اوج محبت ‏خود را در قالب جمله زیباى «بابى ‏انت و امى‏» (پدر و مادرم به فدایت) نشان مى‏داد و زمانى او را در آغوش ‏مى‏گرفت، به سینه خود مى‏فشرد و مى‏بوسید. ابا صلت مى‏گوید: هنگامى كه جواد(ع) بربستر شهادت پدر وارد شد، حضرت رضا(ع) از بستر برخاست، به سوى او رفت، دست‏ برگردنش انداخت، او را به سینه فشرد، میان دو چشمش را بوسید و با او سخن گفت... محبت كلید حل بسیارى از مشكلات تربیتى است. گاهى والدین در مقابل اصرار زیاد كودكان بر خواستهاى غیر معقول یا غیر ممكن، رفتارى تند و نامناسب‏ ابراز مى‏كنند؛ ولى حتى در چنین موقعیتى رفتار محبت آمیز مناسبتر و مؤثرتراست. امیة بن على نقل مى‏كند: در سالى كه امام رضا(ع) حج‏ به جاى آورد و سپس‏ به خراسان رفت، من در مكه همراه امام(ع) بودم و امام جواد(ع) نیز همراهش‏ بود. امام(ع) با خانه كعبه وداع كرد. وقتى طوافش تمام شد، به طرف مقام[ابراهیم] رفت و در آنجا نماز گزارد. جواد(ع) كه خردسال بود، بر دوش موفق(غلام حضرت) طواف داده مى‏شد. جواد(ع) به طرف حجر [اسماعیل] رفت، در آنجا نشست‏ و این امر مدتى طول كشید. موفق به او گفت: جانم به فدایت‏ باد، برخیز. او فرمود: برنمى‏خیزم تا وقتى كه خدا بخواهد و در چهره‏اش غم نمایان شد. موفق خدمت امام رضا(ع) آمد و گفت: جانم به فدایت ‏باد، جواد(ع) در حجر نشسته، برنمى‏خیزد. امام رضا(ع) به طرف‏ جواد(ع) آمد و فرمود: برخیز، اى حبیب من. جواد(ع) فرمود: چگونه برخیزم، درحالى كه شما با كعبه چنان وداع مى‏كنید كه گویا هرگز به سویش بازنمى‏گردید! [براى بار سوم] امام رضا(ع) فرمود: برخیز، اى حبیب من. جواد(ع) برخاست.

از این حدیث‏ شریف در مى‏یابیم كه امام رضا(ع) در مقابل اصرار جواد(ع)هرگز به او تندى نكرد؛ بلكه با جملات محبت ‏آمیزى چون «قم یا حبیبى‏» و صبر و حوصله فرزند خرد سالش را قانع كرد.

8- احترام

بى ‏شك هر انسانى در هر مقطع سنى، با توجه به برداشتى كه از ارزش و منزلت‏ خویش دارد، براى خود احترام و شخصیت قایل است. هر انسانى خود را دوست دارد و دوست دارد كه مورد احترام دیگران واقع شود. كودك و نوجوان نیزهر چند به رشد اجتماعى و عقلانى كافى نرسیده است؛ اما براى خود احترام قایل‏ است. بدین جهت رفتار احترام‏ آمیز والدین و مربیان نقش مؤثرى در تربیت و رشد او دارد. امام رضا(ع) براى جواد(ع) احترام بسیار قایل بودند و از این شیوه‏ مؤثر در تربیت فرزند بسیار بهره مى‏برد. محمد بن ابى‏عباد، كه به تصویب فضل بن ‏سهل امور نگارش حضرت رضا(ع) را به عهده گرفته بود، مى‏گوید: حضرت رضا(ع) همواره از فرزند بزرگوارش محمد با كنیه [كه نزد عرب علامت ‏بزرگداشت و احترام‏ است] نام مى‏برد و مى‏فرمود: ابوجعفر به من چنین نوشت و من به ابوجعفر چنین ‏نوشتم. با آن كه امام جواد(ع) در مدینه به سر مى‏برد و كودكى بیش نبود، حضرت ‏رضا(ع) وى را بسیار احترام مى‏كرد و نامه‏هایى كه از حضرت جواد به وى مى‏رسید، با كمال بلاغت و نیكویى پاسخ مى‏داد ...

9- تشویق

تشویق در تربیت كودك و نوجوان بسیار مؤثر است. تشویق بجا و مناسب ‏در فرزندان ایجاد انگیزه و شوق مى‏كند و آنان را براى انجام كارهاى بزرگترآماده مى‏سازد. در واقع تشویق نردبان پیشرفت و موفقیت آنهاست. بدین جهت این ‏شیوه نیز مورد توجه حضرت رضا(ع) بود. زكریا بن آدم مى‏گوید: خدمت امام رضا(ع) بودم كه حضرت جواد(ع) را نزد ما آوردند. او كه حدود چهار ساله بود، دستها را بر زمین نهاد و سرش را به طرف آسمان بلند كرد و به فكر فرو رفت. امام ‏رضا(ع) به او فرمود: جانم به فدایت‏ باد، در چه موضوعى چنین اندیشه مى‏كنى؟ فرمود: در آنچه نسبت ‏به ‏مادرم فاطمه(س) انجام داده‏اند. و بسیار غمگین بود. امام رضا(ع) [در مقابل كار نیكویش] او را به خود نزدیك ساخت، بین دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به‏ فدایت ‏باد، تو براى امامت ‏شایستگى دارى.»

10- نظارت والدین

زندگى صحنه درس‏ و تجربه است. آنان كه بیشتر عمر خود را در كسب تجارب صرف كرده‏اند، در رویارویى با دشواریها ازتوان فزونتر برخوردارند. كودكان و نوجوانان بهره كمترى از تجربه دارند وبدین سبب به نظارت و كمك والدین نیازمندترند. نظارت مستمر و حساب شده بر وضعیت اخلاقى، تحصیلى و رفتارى فرزند یك ضرورت انكارناپذیر در امر تربیت است؛ البته این نظارت باید منطقى و حتى‏الامكان غیر مستقیم و بجا باشد. نكته مهم‏ این است كه نظارت به مواقع حضور والدین، به ویژه پدر، در كانون خانواده‏ اختصاص ندارد؛ بلكه حتى وقتى پدر براى مدتى از كانون خانواده فاصله مى‏گیرد وحضور فیزیكى ندارد، باید همچنان از وضعیت فرزندانش آگاه باشد و بر كار آنها نظارت كند. سفارشهاى پیش از مسافرت و مكاتبه با فرزند در طول سفر، امرى ‏ضرورى و كارساز است. حضرت رضا(ع) كه به سبب ستم فرمانروایان ناگزیر مدتى دوراز وطن و خانواده به سر برد، به شكلهاى گوناگون همچون نامه و پیامهاى ‏شفاهى از دور بر وضعیت فرزندش جواد(ع) نظارت مى‏كرد و راهنماییهاى لازم را به ‏وى ارائه مى‏دادد. چنانكه پیش از رفتن به خراسان درباره فرزندش آنچه ‏شایسته مى‏نمود، سفارش كرد. اشاره به دو نمونه از رفتار آن حضرت در این‏ زمینه بسیار سودمند مى‏نماید:

الف) قبل از سفر

ابى محمد وشاء از امام رضا(ع) نقل كرد كه حضرت فرمود: هنگامى كه خواستم از مدینه به سوى خراسان حركت‏ كنم، اهل و عیال خود را جمع كردم و از آنها خواستم كه با صداى بلند بر من‏ بگریند. سپس دوازده هزار دینار بین آنها تقسیم كردم و گفتم: من هرگز به سوى‏ شما بر نمى‏گردم. سپس دست جواد(ع) را گرفتم، وارد مسجد پیامبر(ص) شدم، دست او را بر قبر گذاشتم و از رسول خدا(ص) نگهدارى‏اش را طلب كردم. جواد(ع) [راز كارم را] دریافت و گفت: پدر، به سوى دشمن مى‏روى؟ حضرت همه‏ وكلاء و خدام خود را سفارش‏ كرد كه به سخنان جواد(ع) گوش فرا دهند، از اواطاعت ‏كنند، با او مخالفت نورزند و بعد از وفات من به وى بگروند.  و آنها را آگاه كردم كه او امام بعد از من و جانشین من است ...

ب) بعد از سفر

ابن ابى‏ نصر مى‏گوید امام رضا(ع) در نامه‏اى به حضرت جواد(ع) چنین نوشته بود: اى ابا جعفر، به من اطلاع دادند كه خدام، هنگام خروج شما ازخانه، شما را از در كوچك بیرون مى‏برند و این به خاطر بخل آنهاست تا از شما به كسى خیرى نرسد؛ [فرزندم] به حقى كه بر گردن تو دارم، از تو مى‏خواهم كه‏ ورود و خروجت فقط از در بزرگ باشد. هنگامى كه خواستى از خانه خارج شوى، همراه خود طلا و نقره داشته باش و هر كه از تو چیزى خواسته، عطا كن. اگرعموهایت از تو طلب كمك كردند، كمتر از پنجاه دینار عطا نكن و بیشتر از آن به ‏اختیار توست. اگر از عمه‏هایت كسى از تو كمك خواست، كمتر از بیست و پنج دینارمده و بیشتر از آن به اختیار توست. [فرزندم،] این سفارش من به خاطر رشد و رفعت مقام توست، پس به دیگران انفاق كن و از خداى صاحب عرش، ترس فقر وتنگدستى نداشته باش.

11- خود اتكایى

توجه به استقلال و خوداتكایى از نكات ‏مهم تربیتى است. همگام با رشد جسمانى و افزایش سن، توقعات و انتظارات ‏مردم از كودك افزایش مى‏یابد و او باید خود را براى ایفاى نقش در جامعه آماده ‏سازد. از طرفى وابستگى فرزند به والدین، به ویژه پدر، نه مطلوب است و نه‏همواره ممكن. زیرا امكان پیش آمدن موقعیت ویژه و محروم شدن فرزند از كمك ‏والدین انكارناپذیر است. بنابراین، والدین باید ضمن نظارت صحیح و حساب شده ‏به تدریج زمینه استقلال و خوداتكایى را در فرزندانشان به وجود آورند و با واگذارى مسوولیت‏ به آنان قدرت اداره زندگى را در آنها تقویت كنند. از نكات ‏بسیار زیباى سیره تربیتى امام رضا(ع) توجه به این امر مهم است. آن حضرت به‏ خوبى براى فرزندش جواد(ع) آینده ‏نگرى فرمود و چون مى‏دانست فرزندش در نوجوانى‏ مسوولیت ‏بزرگ رهبرى جامعه اسلامى را به عهده مى‏گیرد با واگذاردن مسوولیتها به ‏وى قدرت مدیریت و رهبرى را در او تقویت كرد. امام هشتم(ع)، هنگامى كه درمدینه بود، اداره امور خویش را عملا به فرزندش وا نهاد و حضرت جواد(ع)، با اینكه كودك و نوجوان بود، به خوبى از عهده این امر برآمد. حنان بن سدیرمى‏گوید: ... پیوسته حضرت جواد(ع) با این كه كودك و نوجوان بود، اداره امورحضرت رضا(ع) را در مدینه به عهده داشت و به خادمان حضرت امر و نهى مى‏كرد وهیچ یك از خدمتگزاران با وى مخالفت نمى‏كرد. این سخن بدان معناست كه حضرت‏ جواد(ع) به خوبى مدیریت مى‏كرد و آنها با او مخالفت نمى‏كردند.

12- پرورش بعد عقلانى

تربیت‏ باید همه جانبه باشد. پرورش بعد عقلانى و شكوفا ساختن استعداد منطق و استدلال در فرزند یكى از مهمترین ابعاد تربیت است.

منطقى بار آوردن فرزند سبب مى‏شود درست‏ بیندیشد، منطقى تصمیم بگیرد، منطقى ‏رفتار كند و در صورت لزوم، بى‏هیچ هراسى از دیدگاهها و رفتارهاى خود دفاع ‏كند. سیره تربیتى حضرت رضا(ع) از این منظر نیز الگویى كامل براى همه رهروان ‏آن حضرت است. بنان بن نافع نقل مى‏كند كه روزى مامون از جایى كه حضرت ‏جواد(ع) با كودكان بازى مى‏كرد، مى‏گذشت. كودكان از ترس میدان بازى را ترك ‏كردند و تنها جواد(ع) آنجا ایستاد. مامون از او پرسید: چرا همراه بچه‏ها فرار نكردى؟ فرمود: گناهى مرتكب نشدم تا از ترس بگریزم و جاده هم تنگ نیست‏ تا آن را برایت ‏باز كنم، از هر جا مى‏خواهى عبور كن. مامون [از این پاسخ‏ تعجب كرد و] پرسید: تو كیستى؟ حضرت در جواب فرمود: من محمد بن على بن موسى ‏بن جعفر بن‏ محمد بن‏على بن ‏الحسین بن‏على بن ‏ابى ‏طالب علیهم السلام هستم .



:: بازدید از این مطلب : 215
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
سخنان تابناک امام رضا علیه السلام
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر


آیا بدون شناخت امام رضا علیه السلام و بهره گیری از نور و دانش و معارف او می توان ادعای پیروی از حضرتش را داشت؟ و چگونه کسی که از سنن معصومان علیه السلام تبعیت نکرده و از نورهدایت آنان بهره مند نشده  در روز قیامت امید شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت او را دارد؟!

بر ماست که در گفتارها و وصایای آنان که به مثابه گنجینه های تمام ناشدنی و نعمتهای بی نظیرند، بخوبی کاوش کنیم.

امام هشتم میراثی عظیم از معارف و علوم، بویژه در حکمت الهی و بیان فلسفه و علل احکام و رد بر مذاهب باطله، از خویش بر جای نهاده است.

در این مطلب قصد داریم تعدادی از سخنان این امام بزرگوار را بیان نماییم تا از آنها بهره مند شویم.

علی بن شعیب گوید:

" بر ابوالحسن الرضا علیه السلام وارد شدم. از من پرسید: ای علی! زندگی کدام یک از مردم بهتر است؟ عرض کردم: سرورم! شما از من بدان آگاه ترید. فرمود: ای علی! هر کس که زندگی دیگری در زندگی او نکو شود. ای علی! زندگی کدام یک از مردم بدتر و ناگوارتر است؟ عرض کردم: شما داناترید؟

فرمود: کسی که دیگری در زندگی او زندگی نکند. ای علی! با نعمتها،  همسایه خوبی باشید که آنها رام نشده هستند و اگر از قومی گرفته شدند به آنها باز نخواهند گشت.

ای علی! بدترین مردمان کسی است که میهمانش را باز دارد و به تنهایی بخورد و بنده اش را بزند. به خداوند خوش گمان باش. هر کس که گمان خود را به خداوند نکو کند، خداوند نیز او را ناامید نخواهد کرد. و هر که به روزی کم راضی شد، به عمل کم از او راضی خواهد شد و هر که به اندک از حلال خرسند شود، هزینه اش سبک گردد و خانواده اش از نعمت برخوردار خواهد شد و خداوند او را به درد و درمان دنیا بینا سازد و او را به سلامت از دنیا به دارالسلام بیرون برد. بخیل را آرامش، حسود را لذت، ملول را وفا و دروغگو را مروت نیست."(1)

و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

" وحشتناک ترین (صحنه ها) برای انسان سه جاست: روزی که زاده می شود و دنیا را می بیند، و روزی که می میرد و آخرت و اهل آن را مشاهده می کند، و روزی که برانگیخته می شود و احکامی را می بیند که در سرای دنیا ندیده است. خداوند در این سه جا بر یحیی و عیسی علیه السلام درود فرستاده است. درباره یحیی فرمود:

وَ سَلامٌ عَلیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ یَمُوتُ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیّاً.(2)

" و درود بر او روزی که زاده شد و روزی که می میرد که زنده برانگیخته می شود."

و درباره عیسی فرمود:

وَالسَّلامُ عَلَیَّ یَومَ وُلِدتُّ وَ یَومَ أَمُوتُ وَ یَومَ أُبعَثُ حَیّاً(3)

" و درود بر من روزی که زاده شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم."

خرد انسان مسلمان تمام نگردد مگر آنکه در او ده ویژگی باشد: از او امید خیر باشد، از بدی او در امان باشند، خیراندک از سوی دیگران را بسیار شمارد، خیر بسیار خود را کم انگارد، هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود، در طول عمر خود از دانش جویی خسته نشود، فقر در راه خدا برایش محبوب تر از توانگری باشد، خواری در راه خداوند برایش محبوب تر از سرفرازی در راه دشمن خدا باشد، گمنامی برایش شیرین تر از شهرت و بلندآوازگی باشد. سپس فرمود: دهم، و دهمی چیست؟ گفته شد: چیست؟ فرمود: کسی را نبیند جز آنکه می گوید او بهتر و پرهیزکارتر از من است.

همانا مردم دو دسته اند: یکی بهتر و باتقواتر از او و دیگر بدتر و پست تر از او. پس چون با بدتر و پست تر از خود دیدار کند، گوید: شاید خوبی این مرد پنهان باشد این برای او بهتر باشد و خوبی من نمایان است و این برای من بدتر است و چون به کسی که بهتر و با تقواتر از اوست برخورد کند برای او فروتنی کند تا بدو ملحق شود پس چون چنین کند، بزرگی اش فزونی گیرد و خوبی اش بهتر شود و یادش نکو گردد و بر اهل زمانه سروری یابد. (4)

پی نوشت ها:

1- فی رحاب ائمة اهل البیت- سیره حضرت امام رضا علیه السلام، ص 148.

2- سوره مریم، آیه 15.

3- سوره مریم، آیه 32.

4- فی رحاب ائمة اهل البیت- سیرة حضرت امام رضا علیه السلام، ص 147.



:: بازدید از این مطلب : 335
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
آخرین صحبتهای پیامبر(ص) با حضرت زهرا(س)
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر

رحلت حضرت محمد(ص) آن پیام آور صلح و دوستی، اسوه حق و حقیقت تلخ و جانگذاز است، این واقعه غمبارترین لحظه تاریخ برای مسلمانان جهان است که قرآن کریم، وحی الهی، این نور هدایت را برای همیشه تاریخ از آن حضرت به یادگار دارند.

در آخرین روزهای زندگی پیامبر اسلام که آن حضرت در بستر بیماری بود و امیدی نیز به بهبودی ایشان نبود، اضطراب و دلهره مدینه را فراگرفته و همگان به هر شکل ممکن، پیگیر شرایط و اوضاع جسمانی پیامبر بودند .

حضرت فاطمه زهرا(س) دختر گرامی پیامبر اسلام در کنار بستر پدر حضوری دائمی داشت  .

علاقه وافر و بی اندازه پیامبر(ص) به حضرت فاطمه بر کسی پوشیده نیست، این علاقه چنان بود که پیامبر می فرمود: فاطمه پاره تن من است، خشنودی وی خشنودی من و خشم او خشم من است .

ابن عباس گفته است: پیامبر گرامی در حالی که سر او در آغوش علی بود جان سپرد . همان شخص افزود که عایشه مدعی است که سر پیامبر بر سینه او بود که جان سپرد . ابن عباس گفته او را تکذیب کرد و گفت: پیامبر در آغوش علی (ع) جان سپرد و علی و برادر من « فضل » او را غسل دادند .

در تمام روزهایی که پیامبر بستری بود فاطمه (س) در کنار بستر نشسته و لحظه‌ای از او دور نمی‌شد . ناگاه پیامبر به دختر خود اشاره کرد که با او سخن بگوید . دختر پیامبر قدری خم شد و سر را نزدیک پیامبر آورد . آنگاه پیامبر با او به طور آهسته سخن گفت . کسانی که در کنار بستر پیامبر بودند از حقیقت گفتگوی آنها آگاه نشدند .

وقتی سخن پیامبر به پایان رسید حضرت زهرا سخت گریست و سیلاب اشک از دیدگان او جاری شد . ولی مقارن همین وضع پیامبر بار دیگر به او اشاره کرد و آهسته با او سخن گفت . این بار فاطمه زهرا(س) با چهره‌ای باز و قیافه‌ای خندان و لبان پرتبسم سر برداشت . وجود این دو حالت متضاد در وقت مقارن حاضران را به تعجب واداشت .

آنان از دختر پیامبر خواستند از حقیقت گفتار پیامبر آگاهشان سازد و علت بروز این دو حالت مختلف را برای آنان روشن کند . حضرت زهرا فرمود : من راز رسول خدا را فاش نمی‌کنم .

پس از درگذشت پیامبر، حضرت فاطمه زهرا (س ) روی اصرار، آنان را از حقیقت ماجرا آگاه ساخت و فرمود : پدرم در نخستین بار مرا از مرگ خود مطلع  و اظهار کرد که من از این بیماری بهبودی نمی‌یابم . برای همین به من گریه و ناله دست داد، ولی بار دیگر به من گفت که تو نخستین کسی هستی که از اهل بیت من، به من ملحق می‌شوی . این خبر به من نشاط و سرور بخشید، فهمیدم که پس از اندکی به پدر ملحق می‌گردم .

روح مقدس و بزرگ آن سفیر الهی  نیمروز دوشنبه در 28 ماه صفر به ملکوت اعلاء پیوست. امیرمؤمنان پیکر مطهر پیامبر را غسل داد و کفن کرد ، زیرا پیامبر فرموده بود که نزدیکترین فرد مرا غسل خواهد داد  و این شخص جز علی کسی نبود .

نخستین کسی نیز که بر پیامبر نماز گزارد امیرمؤمنان بود .

--------------------------------------------------------------------------------

 ارشاد /98، صحیح بخاری ج 5/21 ، طبقات ابن سعد و کامل، نهج البلاغه،  سیره ابن هشام



:: بازدید از این مطلب : 240
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
اس ام اس شهادت امام حسن مجتبی (ع)
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر

آرزوی زینبه با هزار غم و محن / که تو روز تشییع بشه بدن امام حسن

ای خدا تو مدینه غصه بی اندازه شد / بین اشک و آه بدن تشییع جنازه شد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اى دل خون شده! ایّام عزاى حسن ست / كز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن ست

پیرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك / گز غمش چاك ملك را به فلك پیرهن ست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


من امام مجتبى ریحانه پیغمبرم
     از چراغ انجمن در انجمن تنها ترم
من غریب خانه ام     در وطن بی گانه ام


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی بهره از فروغ ولایت تو یا حسن / مشمول این حدیث پیمبر نمی شود

فرمود دیده­ای که کند گریه بر حسن / آن دیده کور وارد محشر نمی شود


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هر كه بشنیده صداى مجتبى / تا ابد شد مبتلاى مجتبى

سالها بهر حسین باید گریست / تا كنى درك عزاى مجتبى



:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
می‌دانم چه كسی مرا خواهد كشت
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر

اشاره‏ای به كرامات امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن مجتبی

روزی امام حسن علیه السلام به فرزندان و بستگان خویش فرمود: «انی اموت بالسم; من با سم به شهادت می‏رسم.» اهل بیت ایشان پرسیدند: چه كسی به شما سم خواهد داد؟ فرمودند: «جاریتی او امراتی ; كنیزم یا همسرم.» به او عرض كردند: «اخرجها عن ملكك علیها لعنة الله; او را - كه لعنت‏خدا بر او باد - از ملك خویش خارج سازید.»

امام علیه السلام فرمودند: «هیهات من اخراجها و مُنیتی علی یدها; هرگز چنین نمی‏كنم و حال آنكه آرزوی من به دست او محقق می‏شود». «ما لی منها محیص و لو اخرجتها ما یقتلنی غیرها كان قضأ مقضیا و امرا واجبا من الله; مرا گریزی از این شهادت نیست و اگر او را خارج كنم كسی غیر از او نیست كه مرا بكشد [درحالی كه] شهادت من قضای حتمی و امر واجبی از ناحیه خداوند است.»

چند روزی از این خبر نگذشته بود كه معاویه (لعنة‏الله علیه) همسر آن حضرت را فریب داد و به واسطه او، آن حضرت را به شهادت رساند. امام علیه السلام درهنگام شهادت به همسرش چنین فرمود: «یا عدوة الله! قتلتنی قاتلك الله اما والله لاتصیبن منی خلفا و لاتنالین من الفاسق، عدو الله خیرا ابدا; ای دشمن خدا! تو مرا كشتی، خدا تو را بكشد، آگاه باش كه به خدا سوگند! از من فرزندی باقی نخواهی گذاشت و از [معاویه] فاسق و دشمن خدا به تو خیری نخواهد رسید.»

 


مناقب ابن شهر آشوب، همان، ج‏3، ص‏175.

 



:: بازدید از این مطلب : 254
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
اشاره‏ای به كرامات امام حسن مجتبی علیه السلام
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر

امام حسن مجتبی

حذیفة بن یمان نقل می‏كند كه روزی بر بلندای كوهی، درمجاورت پیامبر بودیم و امام حسن علیه السلام كه كودكی خردسال بود، با وقار و طمانینه در حال راه رفتن بود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان جبرئیل یهدیه و میكائیل یسدده و هو ولدی والطاهر من نفسی و ضلع من اضلاعی هذا سبطی و قرة عینی بابی هو; همانا جبرئیل او را همراهی می‏كند و میكائیل از او محافظت می‏نماید و او فرزند من و انسان پاكی از نفس من و عضوی از اعضأ من و فرزند دختر و نور چشم من است. پدرم فدای او باد.»

پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و ما هم ایستادیم، ایشان به امام حسن علیه السلام فرمود: «انت تفاحتی و انت ‏حبیبی و مهجة قلبی; تو ثمره من و محبوب من و روح و روان منی.»

در این هنگام یك مرد اعرابی به سوی ما می‏آمد، حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: مردی به سوی شما می‏آید كه با كلامی تند با شما سخن می‏گوید و شما از او بیمناك می‏شوید. او سؤالهایی خواهد پرسید و در كلامش درشتی و تندی است.

اعرابی نزدیك شد و بدون اینكه سلام كند گفت: كدام یك از شما محمد است؟ گفتیم: چه می‏خواهی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند: «مهلا; آهسته [ای اعرابی].» او كه از این برخورد، پیامبر صلی الله علیه و آله را شناخت گفت: «یا محمد! لقد كنت ابغضك و لم ارك والآن فقد ازددت لك بغضا; ای محمد! درگذشته كینه تو را به دل داشتم ولی تو را ندیده بودم و الآن بغضم نسبت‏ به تو بیشتر شد.»

پیامبر صلی الله علیه و آله تبسم كردند، ما خواستیم به اعرابی حمله كنیم كه آن حضرت با اشاره ما را منع فرمودند. اعرابی گفت: تو گمان می‏كنی پیامبری؟ نشانه و دلیل نبوت تو چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان احببت اخبرك عضو من اعضائی فیكون ذلك اوكد لبرهانی; اگر دوست داشته باشی عضوی از اعضأ من به تو خبر دهد تا برهانم كامل‏تر شود.»

اعرابی پرسید: مگر عضو می‏تواند سخن بگوید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نعم، یا حسن قم; آری، ای حسن! برخیز.» آن مرد امام حسن علیه السلام را به خاطر كودكیش، كوچك شمرد و گفت: پیامبر فرزند كوچكی را می‏آورد و بلند می‏كند تا با من تكلم كند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «انك ستجده عالما بما ترید; تو او را به آنچه اراده كرده‏ای دانا خواهی یافت.» امام حسن علیه السلام شروع به تكلم كرد و فرمود: «مهلا یا اعرابی!

ما غبیا سألتَ وابن غبی     بل فقیها اذن و انت الجهول

فان تك قد جهلت فان عندی     شفأ الجهل ما سال السؤول

و بحرا لاتقسمه الدوالی     تراثا كان اورثه الرسول

آرام باش ای اعرابی! تو انسانی كند ذهن و فرزند شخص كند ذهن سؤال نكردی، بلكه از یك فقیه و دانشمند سؤال كرده‏ای ; ولی تو جاهل و نادانی.

پس اگر تو نادانی، همانا شفای جهل تو نزد من است; زمانی كه سؤال كننده‏ای سؤال كند. دریای علمی نزد من است كه آن را با هیچ ظرفی نمی‏توان تقسیم كرد و این ارثی است كه پیامبر صلی الله علیه و آله از خود به جای گذاشته است.»

سپس فرمودند: «لقد بسطت لسانك و عدوت طورك و خادعت نفسك غیر انك لاتبرح حتی تؤمن ان شأ الله; هر آینه زبانت را باز كردی و از حد خود فراتر رفتی و خود را فریفتی، ولی از اینجا نمی‏روی مگر اینكه ایمان می‏آوری، اگر خدا بخواهد.»

بعد از آن، امام علیه السلام جزء به جزء وقایعی را كه برای او اتفاق افتاده بود، بیان كرد و فرمود: «شما درمیان قومتان اجتماع كردید وگمان كردید كه پیامبر صلی الله علیه و آله فرزندی ندارد و عرب هم از او بیزار است، لذا خون خواهی ندارد و تو خواستی او را بكشی و نیزه‏ات را برداشتی، ولی راه بر تو سخت‏شد، در عین حال از تصمیم خود منصرف نشدی و در حال ترس و واهمه به سوی ما آمدی. من به تو از سفرت خبر می‏دهم كه در شبی صاف و بدون ابر خارج شدی، ناگهان باد شدیدی وزیدن گرفت و تاریكی شب بیشتر شد و باران شروع به باریدن كرد و تو با دلتنگی تمام باقی ماندی و ستاره‏ای در آسمان نمی‏دیدی تا بواسطه آن راه را پیدا كنی....»

مرد عرب با تعجب گفت: «من این قلت‏ یا غلام هذا، كانك كشفت عن سوید قلبی و لقد كنت كانك شاهدتنی و ما خفی علیك شی‏ء من امری و كانه علم الغیب; ای كودك! این خبرها را از كجا گفتی؟ تو از تاریكی و سیاهی قلب من پرده برداشتی، گویا تو مرا نظاره كرده بودی و از حالات من چیزی بر تو مخفی نیست; چنان كه گویی این علم غیب است.»

سپس آن مرد به دست امام حسن علیه السلام مسلمان شد و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مقداری قرآن به او آموخت و او از پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه گرفت و به سوی قوم و قبیله خود بازگشت و عده‏ای را به دین اسلام وارد كرد.

بعد از آن، هر موقع كه امام حسن علیه السلام را می‏دیدند، خطاب به ایشان می‏گفتند: «لقد اعطی مالم یعط احد من الناس; همانا به امام حسن علیه السلام نعمتی عطا شده كه به احدی داده نشده است.»


بحارالانوار، مجلسی، همان، ج‏43، ص‏333 - 335.



:: بازدید از این مطلب : 285
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
چرا امام حسن(علیه السلام) صلح كرد؟
نوشته شده توسط : احمدسلیمانی فر

الف: از منظر جبهه معاویه:

هدف اصلی معاویه «وصول كم هزینه به هدف» (یعنی همان حكومت) بود؛ زیرا می‌دانست صاحب اصلی حكومت امام حسن(علیه السلام) است و برای به دست آوردن حكومت باید ـ هر چند در ظاهر ـ صاحب اصلی آن را قانع و متعهد بسازد و بهترین راه آن صلح بود.

به این ترتیب معاویه از نتایج نگران كننده جنگ كه بارها به آن تاكید داشت و عواقب درگیری با فرزند رسول الله كه جایگاه معنوی و اعتقادی مهمی میان مردم داشت، در امان می‌ماند.

تاریخ هم نشان می‌دهد هدف معاویه «سلطه» بود كه با صلح بهتر تأمین شد. وی در خطبه‌اش در نخیله گفت: «من با شما جنگیدم كه سلطه خود را بر شما ثابت كنم و این را خدا (با صلح) به من داد و شما ناراضی بودید.» (شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج 4، ص 16.)



:: بازدید از این مطلب : 263
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
  • ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

آرشیو مطالب
اسفند 1389
بهمن 1389
آخرین مطالب
حتماً بخونید و نظر بدید
اعتقاد به مهدويت در دوره هاي گذشته
شمشير حضرت مهدي ع
صورت و سيرت مهدي ع
ضرورت غيبت آخرين امام
شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند
اس ام اس ولادت پیامر و امام جعفر صادق (ع)
ولادت رسول اكرم -ص-و امام جعفرصادق -ع
میلاد...
میلاد حضرت رسول اکرم
اس ام اس امام زمان
پیوستن نیروهای مصر به سفیانی تحلیلی بر روایات عصر ظهور و جنبش مردم مصر
حوادث مصر در آستانه ظهور
پایتخت دولت مهدوی کجاست؟
بلایای دوران ظهور
در حریری از نور و رنگ
توجیه علمی عمر طولانی امام زمان (عج)
علت نامگذاری ماه ربیع‌الاول
پیوند های روزانه
انتظارفرج [ 109 ]
کیت اگزوز ریموت دار برقی [ ]
ارسال هوایی بار از چین [ ]
خرید از علی اکسپرس [ ]
ریحون مگ [ ]

لیست تمام پیوند ها
مطالب تصادفی
پرتوی از زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام
اربعين حسيني، تكرار ياد و خاطره حماسه سازان كربلاست
مکان های خاص یاد کردن امام زمان (عج)
اربعین حسینی، باکاروان عشق
انتظار
دردل با امام زمان
اس ام اس شهادت امام حسن مجتبی (ع)
رحلت حضرت رسول اکرم(ص)
وصیت حضرت محمد (ص) به على (ع) و دادن وسایلش به او
على (ع) به کمک چهار تن دیگر پیامبر را دفن کرد
مطالب پربازدید
ضرورت غيبت آخرين امام [ 431 ]
شمشير حضرت مهدي ع [ 403 ]
میلاد... [ 400 ]
اعتقاد به مهدويت در دوره هاي گذشته [ 399 ]
صورت و سيرت مهدي ع [ 392 ]
علت نامگذاری ماه ربیع‌الاول [ 389 ]
شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند [ 379 ]
پایتخت دولت مهدوی کجاست؟ [ 375 ]
حتماً بخونید و نظر بدید [ 358 ]
میلاد حضرت رسول اکرم [ 357 ]
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مامنتظرمنتقم فاطمه هستیم و آدرس entezarfaraj.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






پشتیبانی

RSS

Powered By
LoxBlog.Com
  • صفحه ی نخست
  • ایمیل مدیر
  • تماس با ما
  • انجمن
  • پروفایل
  • عناوین مطالب
  • آرشیو
  • ثبت نام
  • ورود به سایت
متن دلخواه شما
تمام حقوق اين وب سايت و مطالب آن متعلق به مامنتظرمنتقم فاطمه هستیم مي باشد .
كد نويسي و گرافيك قالب توسط : تم ديزاينر